فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال ششم شماره 1 (پیاپی 21، بهار 1383)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال ششم شماره 1 (پیاپی 21، بهار 1383)

  • 95 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1383/02/15
  • تعداد عناوین: 10
|
  • سرمقاله
  • مقالات پژوهشی
  • آرش اردوخانی، پروین میرمران، مارینا پور افکاری، عیسی نشاندار اصل، فریدون فتوحی، مهدی هدایتی، فریدون عزیزی صفحه 5
    مقدمه
    تا امروز هیچ مطالعه ای در کشور میزان بروز هیپوتیروییدی دایمی و گذرا را تعیین نکرده است. در مقاله حاضر این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    از اسفند 1376 تا شهریور 1381 نمونه های خون خشک شده بندناف در تهران و دماوند گرداوری و موارد باTSH?20mU/L فراخوان شدند (two-site IRMA). در هفته دوم زندگی و پس از آن، هیپوتیروییدی نوزادان براساس مقادیر سرمی TSH>10mU/L و T4<6.5?g/dL یا TSH>30mU/L به تنهایی شناسایی و درمان جایگزینی با لووتیروکسین آغاز شد. نوزادان تا خرداد ماه 1382 پیگیری شدند. دیس ژنزی تیرویید با اسکن تکنیسیوم پرتکنتات و/ یا اولتراسونوگرافی تیرویید و دیس هورمونوژنزی در کودکان با تیرویید بجا در 3-2 سالگی با قطع درمان به مدت 4 هفته و مقادیر غیرطبیعی سرمی TSH و T4 تشخیص داده شد و مقادیر طبیعی نشان دهنده هیپوتیروییدی گذرا بودند.
    یافته ها
    از 35067 نوزاد، 373 نفر فراخوان شدند (میزان فراخوان 06/1%). 35 مورد هیپوتیروییدی نوزادان (میزان بروز 1 در 1002)، و 25 مورد هیپوتیروییدی دایمی (میزان بروز 1 در هر 1403)، 6 مورد هیپوتیروییدی گذرا (1 در هر 5845 تولد زنده) شناسایی شد. تشخیص نوع دایمی یا گذرا در 4 نوزاد نامعلوم ماند. دیس ژنزی و دیس هورمونوژنزی تیرویید به ترتیب در 18 (میزان بروز 1 در هر 1948) و 7 کودک (میزان بروز 1 در هر 5010) شناسایی شد.
    نتیجه گیری
    میزان بروز بالای هیپوتیروییدی دایمی نوزادان نیاز برای ملی نمودن طرح غربالگری کمکاری مادرزادی تیرویید را در کشور بیش از پیش مطرح می نماید.
    کلیدواژگان: غربالگری نوزادان، تیروتروپین، تیروکسین، بندناف، هیپوتیروئیدی
  • مهین هاشمی پور، مسعود امینی، رامین ایرانپور، عباسعلی جوادی، غلامحسین صدری، نرگس جواهری، گشتاسب ستاری، ساسان حقیقی، سیلوا هوسپیان صفحه 13
    مقدمه

    کمکاری مادرزادی تیرویید از علل قابل پیشگیری عقب ماندگی ذهنی است. این در حالی است که کمتر از 10% نوزادان مبتلا براساس علایم بالینی در ماه اول تشخیص داده میشوند و اگر تشخیص بر مبنای برنامه های غربالگری صورت نگیرد، تشخیص دیررس خواهد بود و عوارض جبران ناپذیر مغزی شنوایی ایجاد خواهد شد.

    مواد و روش ها

    از خرداد تا آذر 1381 غلظت T4 و TSH نمونه های سرمی 20000 نوزاد متولد شده در 17 بیمارستان شهر اصفهان در روز 7-3 تولد به ترتیب به روش RIA و IRMA اندازه گیری شد. نوزادان براساس T4 و TSH غیرطبیعی فراخوان شدند (TSH>20mIU/L و T4<6.5?g/dlو براساس وزن). تشخیص بیماری براساس مقادیر مرجع TSH و T4 سرمی بعد از روز هفتم، به ترتیب متناسب با سن و وزن آنها انجام گرفت و بدین ترتیب هیپوتیروییدی نوزادی بر پایه TSH>10 و T4<6.5 تشخیص داده شد و برای نوزادان هیپوتیرویید پس از انجام آزمونهای تکمیلی درمان جایگزینی با لووتیروکسین تجویز شد.

    یافته ها

    از 20000 نوزاد مطالعه شده 531 نوزاد فراخوان شدند (میزان فراخوان 65/2%) و در 54 نوزاد هیپوتیروییدی تشخیص داده شد. بدین ترتیب شیوع هیپوتیروییدی نوزادی 1.370 تولد در اصفهان به دست آمد.

    نتیجه گیری

    با توجه به شیوع بالای این اختلال در جامعه، انجام برنامه غربالگری کمکاری تیرویید به صورت روتین پیشنهاد می شود.

    کلیدواژگان: هیپوتیروئیدی، مادرزادی، غربالگری، TSH، T4
  • غلامرضا اسدی کرم، فریبا امین زاده، محمود شیخ فتح الهی، ناهید مسعود پور، بتول ریاحی، نسرین یوسف نیا، پریسا جمالی، مهدی هدایتی، آرش اردوخانی، مهدی محمودی صفحه 21
    مقدمه
    کم کاری مادرزادی تیرویید یکی از شایع ترین علل قابل پیشگیری عقب ماندگی ذهنی است. در این مطالعه، میزان بروز کم کاری مادرزادی تیرویید در رفسنجان مورد ارزیابی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    از تمامی نوزادان متولد شده از تاریخ 1/10/1380 تا 1/2/1381 نمونه خون پاشنه پا بر روی کاغذ فیلتر مخصوص تهیه، مقادیر TSH با روش ELISA اندازه گیری و TSH≥20mIU/Lبه عنوان ملاک فراخوان در نظر گرفته شد. در هنگام فراخوان تشخیص هیپوتیروییدی نوزادان براساس مقادیر غیرطبیعی TSH سرم با استفاده از جداول مرجع بر حسب سن گذاشته شد. حد نصاب طبیعی TSH براساس بروشور کیت، TSH<3.98mIU/Lبود. ارتباط TSH خون پاشنه پا و سرم با جنس، قد و وزن هنگام تولد، سن مادر، سن حاملگی، نوع زایمان، شغل مادر، میزان تحصیلات پدر و مادر، وجود بیماری تیرویید در مادر و خانواده و مصرف نمک یددار در خانواده مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    از 950 نوزاد (480 دختر و 470 پسر)، 230 نفر (2/24%) دارای TSH≥20mIU/Lپاشنه پا بودند که از این تعداد 206 نوزاد دارای TSH بین 20-49.9mIU/Lو 24 نوزاد دارای TSH≥50mIU/L بودند. در فراخوانی موفق شدیم تنها 152 نوزاد را مورد ارزیابی مجدد TSH قرار دهیم که از این تعداد در فاصله 4-1 ماه از تولد، 9 نوزاد دارای TSH≥3.98mIU/L بودند ولی مقادیر TSH سرم در هیچ کدام از موارد مذکور به قدری بالا نبود که بتواند تشخیص هیپوتیروییدی مادرزادی را قطعی نماید. تشخیص هیپوتیروییدی در تنها نوزادی که دارای TSH خون پاشنه پا برابر با 137mIU/Lبود نیز به دلیل عدم مراجعه نامعلوم ماند. هیچ ارتباطی بین مقادیر TSH پاشنه پا و سرم با متغیرهای ذکر شده در بالا به دست نیامد.
    نتیجه گیری
    میزان بروز هیپوتیروییدی در رفسنجان نامشخص است ولی میزان فراخوان بسیار بالا نه تنها احتمال شیوع بالای هیپوتیروییدی را در منطقه مطرح مینماید، بلکه توصیه کننده بررسی بیشتر در مورد علل موثر بر افزایش هیپرتیروتروپینمی است.
    کلیدواژگان: کم کاری تیروئید نوزادان، غربالگری نوزادان، تیروتروپین، خون پاشنه پا، رفسنجان
  • اثرات درمان با لووتیرکسین بر علایم بالینی و آزمایشگاهی موجود در کم کاری زیر بالینی تیروئید
    صدیقه مرادی، مهدی هدایتی، فریدون عزیزی صفحه 27
    مقدمه
    هدف از این مطالعه بررسی اثر درمان با لووتیروکسین بر تعدادی از شاخص های موجود در مبتلایان به کم کاری زیربالینی تیرویید بود.
    مواد و روش ها
    27 فرد 17 تا 61 ساله با میانگین سنی 38±13.5 سال (8 مرد و 19 زن) و غلظت سرمی TSH اولیه 5-16.3mU/L و (میانگین 8.4±5.2) و FT4I طبیعی وارد مطالعه شدند. پس از همسان سازی از نظر سن، میزان افزایش TSH و آنتی بادی های ضد تیرویید، بیماران به طور تصادفی به دو گروه درمان با لووتیروکسین و دارونما تقسیم شدند. در گروه درمان با لووتیروکسین میزان دارو به نحوی تنظیم شد که غلظت TSH سرم در محدوده طبیعی قرار گیرد. متوسط دوز لازم لووتیروکسین (50-100) 75±3.8 میکروگرم در روز بود. فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، نمایه توده بدنی، علایم بالینی کم کاری تیرویید، غلظت کلسیم، فسفر، آلکالن فسفاتاز، کراتین فسفوکیناز، SHBG، پرولاکتین، آزمایش های عملکرد تیرویید، آنتیبادی های ضد تیرویید، سطح لیپیدها، آپولیپوپروتیین A، B،LP(a) و پاراکسوناز در شروع و پایان مطالعه به طور همزمان در هر دو گروه بررسی شد. تمامی افراد به مدت 11 تا 14 (میانگین 12±0.6) ماه پیگیری شدند.
    یافته ها
    10 نفر در گروه لووتیروکسین و 13 نفر در گروه دارونما مطالعه را به پایان رساندند. افراد دو گروه از نظر سن، جنس و یافته های بالینی و آزمایشگاهی تفاوت معنی داری نداشتند. میانگین TSH در گروه درمان فعال از 11.1±8.2mU/Lبه (P<0.002) 1.3±1.2mU/L و در گروه دارونما از 7.6±2.6mU/L به (P<0.024) 18±15.8mU/Lتغییر یافت. در گروه لووتیروکسین افزایش (P<0.05) T3RU (P<0.04) T4و در گروه دارونما افزایش T3، (P<0.017) FT3I و (P<0.009) Anti-TG معنی دار بود. در شروع بررسی 11 نفر در گروه لووتیروکسین و 9 نفر در گروه دارونما مبتلا به گواتر بودند که در انتهای درمان در گروه دارونما در سه نفر اندازه غده تیرویید افزایش و در گروه درمان فعال در چهار بیمار اندازه گواتر کاهش و کم کاری بالینی تیرویید در یک بیمار در گروه دارونما ایجاد شد. ارتباط مثبت بین TSH پایان مطالعه و TSH اولیه در گروه دارونما وجود داشت (P=0.001، r=0.56). در گروه دارونما افزایشی در میانگین کلسترول تام (P<0.002)، (P<0.000) LDL، (P<0.001) SHBG و (P<0.045) LP(a) دیده شد در حالی که در گروه درمان فعال تغییر معنی داری در این مقادیر ایجاد نشد.
    نتیجه گیری
    تغییر در لیپیدها، افزایش TSH و درصد گواتر در گروه دارونما در طی یک سال بررسی، لزوم توجه به افراد با تشخیص کم کاری زیربالینی تیرویید را تاکید می کند. علاوه بر این، برای بررسی پیامدهای نهایی این اختلالات که شامل بیماری های قلبی عروقی و اختلالات روانی است، لازم است مطالعه ای بزرگتر و درازمدت انجام شود.
    کلیدواژگان: کم کاری زیربالینی تیروئید، لیپید، افسردگی، بیماری قلبی، عروقی
  • باقر لاریجانی، محمدحسین دباغ منش، مجتبی صداقت، سید محمد اکرمی، زهره حمیدی، ایمان رحیمی صفحه 39
    مقدمه
    پوکی استخوان شایع ترین بیماری متابولیک استخوان است که با کاهش توده استخوانی همراه است. روش DXA تکنیک انتخابی برای اندازه گیری BMD است. گرانی، غیرقابل حمل بودن و استفاده از اشعه یونیزان از معایب این روش می باشند. امروزه روشQUS، به علت غیر تهاجمی، ارزان، قابل حمل بودن و عدم استفاده از اشعه یونیزان به عنوان یک تکنیک جدید در تشخیص و غربالگری پوکی استخوان مطرح است. مطالعات متعدد نشان داده است که مقادیر به دست آمده QUS خطر شکستگی لگن را در زنان مسن به میزان قابل توجهی پیش بینی می کند. این مطالعه جهت یافتن یک آستانه مناسب برای تشخیص پوکی استخوان انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 420 زن یائسه مورد سنجش تراکم استخوان به روش DXAو QUS قرار گرفتند. سپس مقادیر درجه (T score) T برای هر دو دستگاه در هر فرد به دست آمد و میزان ارتباط بین دو مقدار درجه T محاسبه شده توسط دو تکنیک با هم مقایسه شد.
    یافته ها
    میزان ارتباط مقادیرT Score اندازه گیری شده توسط QUS با درجه T در مهره های کمر 31/0 و برای قسمت ابتدای فمور حدودا 5/0 بود. با هدف استفاده از این دستگاه جهت بیماریابی، عدد 1- به عنوان یک نقطه جدا کننده پیشنهادی برای سونوگرافی کمی پاشنه پا معرفی شد.
    نتیجه گیری
    معرفی نقاط جدا کننده مناسب برای دستگاه های سونوگرافی کمی از انجام اندازه گیری های غیرضروری به روش DXA کاسته، امکان بررسی بیماران را جهت بیماریابی فراهم می نماید
    کلیدواژگان: پوکی استخوان، منوپوز، DXA، QUS، BMD
  • آرش اعتمادی، نوید سعادت، پرهام پزشک، محمدرضا میر بلوکی، علی سیامک حبیبی معینی، فریدون عزیزی صفحه 47
    مقدمه
    چنین به نظر می رسد که دیابت آخرین مرحله سیر سندرم متابولیک است. هدف این مطالعه تعیین اهمیت سندرم متابولیک و اجزای آن در پیدایش دیابت است.
    مواد و روش ها
    در مرحله دوم مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS)، تا دی ماه سال 1382، 3995 فرد بالای 20 سال (2353 زن) که داروهای ضد لیپید مصرف نمی کردند برای بار دوم مورد پیگیری قرار گرفتند. در این مطالعه همگروهی، سندرم متابولیک در ابتدای پیگیری براساس معیار تشخیصی NCEP به صورت وجود 3 یا بیش از 3 مورد از معیارهای زیر تعریف شد: چاقی شکمی، تری گلیسرید سرمی بالا، HDL-C سرمی پایین، پرفشاری خون و قند ناشتای بیش از110mg/dL. دیابت به صورت قند ناشتای سرم بیشتر یا مساوی126mg/dL یا قند سرم بیشتر یا مساوی 200mg/dL دو ساعت پس از مصرف گلوکز، یا استفاده مرتب از داروهای کاهش دهنده قند خون تعریف شد. بروز دیابت پس از پیگیری، بین افراد غیردیابتی که در ابتدای مطالعه مبتلا به سندرم متابولیک بودند و افراد شاهد سالم مقایسه شد. از آزمون های مجذور کای، رگرسیون لجستیک (با تعدیل برای سن و جنس) و آنالیز ROC برای ارزیابی اثر سندرم متابولیک و هر یک از عوامل خطر به تنهایی در پیدایش دیابت استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین زمان پیگیری 2/3 سال بود. در این مدت 117 نفر که قبلا دیابتی نبودند به دیابت مبتلا شدند (4%). بروز دیابت قندی جدید در افرادی که قبلا دیابتی نبودند ولی سندرم متابولیک داشتند، بیش از افراد سالم بود (8% در مقابل2.3%، P<0.001). شانس ابتلا به دیابت قندی پس از این دوره در افراد غیردیابتی مبتلا به سندرم متابولیک بیش از افراد سالم بود (OR=3.1، CI95%: 2.1-4.6)، آزمون رگرسیون لجستیک چند متغیره نشان داد که گلوکز سرمی بالا (OR=11.4، CI95%: 7.1-18.3)، چاقی شکمی (OR=2.1، CI95%: 1.4-3.1)، و پرفشاری خون (OR=2.0، CI95%: 1.4-3.0)، در شروع مطالعه، عوامل خطر مستقلی برای پیدایش دیابت قندی هستند. با افزایش تعداد اجزای سندرم شانس ابتلا به دیابت نیز افزایش یافت. همچنین نسبت شانس بروز IGT و IFG در افراد طبیعی با تمام اجزای سندرم متابولیک رابطه معنی دار داشت (P<0.05).
    نتیجه گیری
    افراد غیردیابتی مبتلا به سندرم متابولیک از نظر ابتلا به دیابت و اختلالات خفیف تر متابولیسم گلوکز در معرض خطر بیشتری در آینده هستند و این خطر در آنهایی که قند پلاسمای بالا، چاقی شکمی و پرفشاری خون دارند بیشتر است.
    کلیدواژگان: سندرم متابولیک، دیابت، اختلالات تحمل گلوکز، اختلال گلوکز ناشتا، چاقی شکمی، پرفشاری خون، مقاومت به انسولین
  • دل آرام قدسی، سلطانعلی محبوب، نسرین امیدوار، شعله ایزدی فرد، علیرضا استاد رحیمی، حسین کوشاور صفحه 55
    مقدمه
    بیماری های قلبی عروقی یکی از بیماری های مزمن شایع در سراسر جهان است. کلسترول خون که مهمترین پیشگویی کننده حملات قلبی است، از دوران کودکی میتواند افزایش یابد و سطح آن در کودکی با میزان آن در سایر دوره های زندگی مرتبط است. مطالعه حاضر به منظور ارزیابی و تعیین پروفایل لیپید دختران نوجوان شهر تبریز و بررسی ارتباط آن با وضعیت تغذیه ای و اقتصادی اجتماعی در دختران نوجوان اجرا شده است.
    مواد و روش ها
    232 نفر از دختران دانش آموز دبیرستانی شهر تبریز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شدند. اطلاعات جمعیتی با استفاده از یک پرسشنامه خوداجرا و اطلاعات مربوط به وضعیت مصرف غذایی با استفاده از یک یادامد 24 ساعته و دو یادداشت غذایی روزانه گرداوری شد. از هر دانش آموز 4 سی سی نمونه خون وریدی در حالت ناشتا گرفته شد و لیپیدهای سرم به روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد. قد و وزن نمونه ها اندازه گیری و نمایه توده بدنی (BMI) محاسبه شد.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار تری گلیسرید، کلسترول،LDL-C و HDL-C در افراد مورد بررسی به ترتیب 94.99±42.5، 158.07±42.74، 103.45±40.95، mg/dL 36.23±10.51 بود. فراوانی شیوع هیپرتری گلیسریدمی (?200mg/dL) در نمونه مورد مطالعه کمتر از 3% و شیوع هیپرکلسترولمی (?170 mg/dL)، افزایش (?130mg/dL) LDL-C، کاهش (?35mg/dL) HDL-C به ترتیب 4/19، 1/21 و 7/54% براورد شد. بین میزان لیپیدهای سرم و دریافت غذایی و متغیرهای اقتصادی اجتماعی در دختران نوجوان مورد مطالعه رابطه ای مشاهده نشد. میانگین و انحراف معیار BMI در نمونه های مورد بررسی 21.30±4.01kg/m2 مثبت و ضعیف بین BMIو (p=0.01، r=0.23) TG، (p=0.01، r=0.29) TC، (p=0.01، r=0.22) LDL-C مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    شیوع بالای هیپرلیپیدمی در دختران نوجوان مورد مطالعه نشان دهنده ضرورت توجه به خطر بروز بیماری های قلبی عروقی و برنامه ریزی برای کاهش و یا کنترل لیپیدهای سرم و اضافه وزن در این گروه سنی است. در بین متغیرهای مورد بررسی نمایه توده بدن یکی از مهمترین عوامل مرتبط با افزایش لیپیدهای سرم در نمونه مورد مطالعه است.
    کلیدواژگان: لیپیدهای سرم، وضعیت تغذیه ای، نمایه توده بدن، هیپرلیپیدمی
  • آرش قنبریان، نصرالله رضایی قلعه، فرهاد حاج شیخ الاسلامی، علی سیامک حبیبی معینی، گیتا شفیعی، یاسمین کلهر، فریدون عزیزی صفحه 63
    مقدمه
    پرفشاری خون یک عامل خطر عمده برای بیماری های عروق کرونر است. در مطالعات اخیر بر اهمیت بالای فشار نبض در پیش بینی بروز بیماری عروق کرونر تاکید شده است. هدف از این مطالعه بررسی فشار خون سیستولی و دیاستولی و فشار نبض افراد بالغی است که در نوار قلبی آنها شواهدی از انفارکتوس میوکارد (MI) در گذشته وجود دارد.
    مواد و روش ها
    2479 مرد و 3060 زن 30 ساله یا بالاتر شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) که درمان ضد فشار خون نمی گرفتند، وارد این مطالعه شده و فشار خون آنها در دو نوبت اندازه گیری و میانگین دو نوبت به عنوان فشار خون فرد در نظر گرفته شد. از این افراد نوار قلبی گرفته و یافته های نوار قلبی طبق معیارهای مینه سوتا کدگذاری شد و براساس آن افراد به دو گروه: 1- دارای انفارکتوس میوکارد ممکن یا محتمل(Possible/Probable MI) و 2- بدون انفارکتوس میوکارد طبقه بندی شدند.
    یافته ها
    انفارکتوس میوکارد ممکن یا محتمل در نوارهای قلبی 2/1% افراد دیده شد (8/1% در مردان و 8/0% در زنان، p=0.001). شیوع شواهد الکتروکاردیوگرافیک انفارکتوس میوکارد محتمل یا ممکن در افراد مبتلا به پرفشاری خون دو برابر افراد با فشار خون طبیعی بود (به ترتیب 2% در مقابل 1% و p=0.008). پس از تعدیل برای سن، جنس و نمایه توده بدن در افراد با فشار خون طبیعی، میانگین فشار خون دیاستولی به طور معنی دار در افراد با سابقه MI پایین تر از افراد بدون سابقه MI بود (73 در مقابل 75 میلی متر جیوه، p<0.03)، در حالی که این تفاوت برای فشارنبض و فشارسیستولی در هیچیک از زیر گروه های دارای فشارخون بالا و طبیعی معنی دار نبود. در هر دو گروه با فشارخون بالا و فشار خون طبیعی و همچنین در گروه های با و بدون MI، فشار خون سیستولی در مقایسه با فشار دیاستولی همبستگی قوی تری را با فشار نبض نشان داد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، به نظر میرسد تاثیر احتمالی فشار نبض در پیشگویی بیماری های عروق کرونر ناشی از افزایش فشار خون سیستولی است تا کاهش فشار دیاستولی.
    کلیدواژگان: انفارکتوس میوکارد، فشار خون سیستولی، فشار خون دیاستولی، فشار نبض، مطالعه قند و لیپید تهران
  • بهار عظمتی، فروغ اعظم طالبان، ناصر ولایی صفحه 71
    مقدمه
    دیابت یکی از متداولترین بیماری های غدد درون ریز است. با توجه به اهمیت تنظیم قند خون در پیشگیری از عوارض دیابت شیرین، تعیین پاسخ های گلیسمی و انسولینمی غذاهای محتوی کربوهیدرات حایز اهمیت است. هدف این پژوهش، تعیین اثر غذاهای با نمایه گلیسمی پایین در وعده شام بر سطح قند خون ناشتا و پاسخ های گلیسمی و انسولینمی پس از صبحانه در بیماران دیابتی نوع 2 است.
    مواد و روش ها
    تحقیق به روش کارازمایی بالینی تصادفی متقاطع بر روی 8 بیمار دیابتی (4 زن و 4 مرد) صورت گرفت. افراد به طور تصادفی شام با نمایه گلیسمی پایین حاوی عدس، نان سنگک و روغن مایع یا شام با نمایه گلیسمی بالا حاوی سیب زمینی پخته و له شده، سفیده تخم مرغ، نان لواش و روغن مایع دریافت کردند. میزان قند و انسولین سرم افراد در حالت ناشتا و پس از صرف صبحانه استاندارد محتوی نان سفید، پنیر و چای در دقایق 60، 120 و 180 اندازه گیری شد. میزان قند خون با روش آنزیمی (گلوکز اکسیداز) و انسولین سرم به روش ELISA اندازه گیری شد. 7 روزwashout در نظر گرفته شد و سپس جای گروه های مورد مطالعه عوض شد. برای تعیین تاثیر رژیم غذایی از آزمون t زوجی استفاده شد.
    یافته ها
    سن افراد 59.7±9.69 سال، طول ابتلا به دیابت 11.5±3.5 سال، نمایه توده بدن 27.12±3 کیلوگرم بر متر مربع و میزان قند خون ناشتا 151.88±24.7 میلی گرم در دسی لیتر بود. سطح گلوکز سرم در اثر مصرف شام با نمایه گلیسمی پایین در مقایسه با شام با نمایه گلیسمی بالا در دقیقه 120 به میزان 277.9±67.2 در مقایسه با 226.7±54.8mg/dL، (P<0.03) و در دقیقه 180 به میزان 229.5±75.3 در مقایسه با159.8±57.7، (P<0.05) پس از صرف صبحانه کاهش یافت. افزایش سطح زیر منحنی پاسخ قند خون پس از صرف صبحانه استاندارد در افرادی که شام با نمایه گلیسمی پایین دریافت کرده بودند در مقایسه با افرادی که شام با نمایه گلیسمی بالا مصرف نموده بودند، کاهش یافت [21187.5±6607.9 در مقایسه با 13605±1979.9mg.min/dL، P<0.01]. سطح انسولین سرم در اثر مصرف شام با نمایه گلیسمی پایین در مقایسه با شام با نمایه گلیسمی بالا در دقایق صفر، 60، 120 و 180 پس از صرف صبحانه تغییر نکرد. افزایش سطح زیر منحنی پاسخ انسولین خون پس از صرف صبحانه استاندارد در افرادی که شام با نمایه گلیسمیی پایین دریافت کرده بودند، در مقایسه با افرادی که شام با نمایه گلیسمی بالا مصرف نمودند، تغییر نکرد.
    نتیجه گیری
    مصرف شام با نمایه گلیسمی پایین باعث کاهش سطوح قند و انسولین ناشتا و پاسخ های گلیسمی و انسولینمی بعد از صبحانه در افراد دیابتی نوع 2 می شود و این مساله می تواند نقش مهمی در تنظیم قند خون این بیماران داشته باشد.
    کلیدواژگان: نمایه گلیسمی، قند خون، انسولین خون، دیابت نوع 2
|
  • A. Ordookhani, P. Mirmiran, M. Pourafkari, E. Neshandar-Asl, F. Fotouhi, M. Hedayati, F. Azizi Page 5
    Introduction
    The incidence of permanent and transient CH has not yet been determined in Iran. This report illustrates the incidence of permanent and transient CH in Tehran and Damavand.
    Materials And Methods
    From February 1998 to August 2002, cord dried blood spot samples in Tehran and Damavand were collected and those with TSH 20 mU/L were recalled (two-site IRMA). Between 7-14 days of life or thereafter, CH was confirmed by serum TSH >10 mU/L and T4 <6.5 g/dL or TSH >30 mU/L alone and L-T4 was immediately started. CH-affected newborns were followed-up until May 2003. Dysgenesis was determined using 99mTC thyroid scanning and /or ultrasonography. In thyroid eutopic newborns, dyshormonogenesis was diagnosed by a 4-week discontinuation of L-T4 between 2-3 years of age and abnormal serum TSH and T4 values, while normal levels after discontinuation confirmed transient CH. Cases with incomplete early follow-ups without thyroid imaging, were known as unknown CH.
    Results
    Of 35067 screened neonates 373 had cord TSH 20 mU/L and were recalled (recall rate: 1.06%). 35 had CH (incidence of 1:1002 births), 25 had permanent CH (incidence of 1:1403 births), and 6 had transient CH (incidence of 1:5845 births). The type of CH remained unknown in 4 cases. Thyroid dysgenesis and dyshormonogenesis were detected in 18 (incidence of 1:1948 births) and 7 cases (incidence of 1:5010 births), respectively.
    Conclusions
    The high incidence of permanent CH underlines the necessity to implement a national CH screening program in Iran.
  • M. Hashemipour, M. Amini, R. Iranpour, A. Javadi, Gh Sadri, N. Javaheri, G. Sattari, S. Haghighi, S. Hovsepian Page 13
    Introduction

    Hypothyroidism is one of the preventable causes of mental retardation, which according to its clinical manifestations within the neonatal period, can be diagnosed in only fewer than 10% of cases. Delayed diagnosis results in irreversible cerebro-auditory complications unless the problem is diagnosed by screening programs.

    Materials And Methods

    From May to December 2002, T4 and TSH concentrations of 20,000 serum samples obtained from newborns on 3rd-7th day of birth, born in seventeen hospitals throughout Isfahan were measured by RIA and IRMA, respectively. The newborns with abnormal screening results (TSH> 20 mIU/L, T4<6.5 μg/dL and based on the weight) were re-examined. Newborns with TSH >10mIU/L and T4<6.5 μg/dL on the second measurement were considered to be hypothyroid so treatment was begun. After performing complementary tests, the hypothyroid patients received replacement therapy with levothyroxine.

    Results

    From 20,000 neonates that were examined, 531 were recalled (Recall rate = 2.65%) and 54 newborns were diagnosed as hypothyroid. The prevalence of neonatal hypothyroidism was estimated to be 1/370.

    Conclusion

    Considering the high prevalence of the disease in the population, the necessity of routine neonatal screening programs is underscored.

  • Gh Asadi Karam, F. Aminzadeh, Sh Sheikh Fathollahi, N. Masoud Pour, B. Reyahi, N. Yusefnia, P. Jamali, M. Hedayati, A. Ordookhani, M. Mahmoodi Page 21
    Introduction
    Congenital hypothyroidism (CH) is one of the most common preventable causes of mental retardation in newborns. In this study, we investigated the incidence of CH in Rafsanjan.
    Materials And Methods
    From all neonates born from 22 Dec 2001 to 22 Apr 2002, heel blood samples on filter paper were collected and TSH values were assayed using ELISA method and TSH 20 mIU/L was considered abnormal and recalled. Upon recall, the diagnosis of CH was confirmed according to abnormal serum TSH levels using age-adjusted reference values for thyrotropin. TSH < 3.98 mIU/L was considered normal according to the manufacturer's instructions. The association between heel-blood TSH values and of birth weight and height, sex, maternal age, gestational age, delivery mode, maternal occupational status, parental educational level, thyroid disorders in family, and iodized salt consumption were assessed.
    Results
    Of 950 neonates (480 girls and 470 boys), 230 (24.2%) had TSH 20 mIU/L. TSH levels were between 20-49.9 and  50 mIU/L in 206 and 24 neonates, respectively. Of total recalled neonates, only 152 came for serum confirmatory tests between 1-4 months of age. Nine cases had serum TSH  3.98 mIU/L but none of them had enough elevated TSH values to confirm the diagnosis of CH. The only neonate with heel-blood TSH of 137 mIU/L was inaccessible and the CH diagnosis remained unclear. No association was found between heel-blood and serum TSH and of the variables mentioned above.
    Conclusion
    The incidence of CH in Rafsanjan remains unclear however, the recall rate was extremely high. The latter is not only suggestive of a high prevalence of CH, but also of some etiologic factors affecting the rate of hyperthyrotropinemia in Rafsanjan.
  • Effects of levothyroxine treatment on clinical and biochemical variables in patients with subclinical hypothyroidism
    S. Moradi, M. Hedayati, F. Azizi Page 27
    Introduction
    To study the effects of levothyroxine (LT4) administration on several diagnostic indices in patients with subclinical hypothyroidism.
    Materials And Methods
    Twenty-seven patients (19 female and 8 male), mean age: 38±13.5 years (range: 17-61) with basal serum TSH levels of 5.0-16.3 mU/L (mean: 8.4±5.2) and normal FT4I were enrolled. Patients were matched and randomly allocated into two treatment groups, LT4 and placebo. In the LT4 group, dosage was titrated to achieve a serum TSH level between 0.3-3.5 mU/L (mean dose, 75±3.8 μg/day). Main outcome measures were: clinical scores, psychomotor tests and serum concentration of thyroid antibodies, lipids, apolipoproteins A and B, paraoxonase, prolactin, sex hormone binding globulin, CPK, calcium, phosphorus, alkaline phosphatase and sodium before and after treatment. Patients had follow-up visits for 11-14 months (mean: 12±0.6).
    Results
    Ten patients in the LT4 group and 13 in the placebo group completed the study. Mean TSH levels changed from 9.5±6.1 to 1.3±1.2 mU/L (p<0.002) and 7.5±3.1 to 18±15.8 mU/L (p<0.002) in the LT4 and placebo groups, respectively. Eleven patients in LT4 group and 9 in the placebo group had goiter at the beginning of study. At final follow-up visit, goiter size increased in 3 patients in the placebo group and decreased in 4 patients in the LT4 group (p<0.05). Mean total cholesterol, LDL-cholesterol, lipoprotein (a) (p<0.045) and SHBG (p<0.001) increased significantly in the placebo group, but did not change in the LT4 group. Clinical hypothyroidism developed in one patient in the placebo group. Other parameters including clinical scores and psychomotor tests were unchanged in both groups.
    Conclusion
    One year after follow-up, significant increase in serum lipids and TSH levels and goiter size were observed in the placebo group. This warrants further attention to patients with subclinical hypothyroidism.
  • B. Larijani, H. Dabagh Manesh, M. Sedaghat, M. Akrami, Z. Hamidi, E. Rahimi Page 39
    Introduction
    Dual X ray absorptiometry (DXA) is the preferred method for bone mineral density (BMD) studies. Quantitative ultrasonography (QUS), however, has advantages in that it is less expensive, portable and does not expose the individual to radiation. These advantages have suggested a role for QUS in screening studies. In this study, we tried to determine cutoff values for this method.
    Materials And Methods
    420 menopausal women were recruited. BMD values were determined with both QUS and DXA methods. T scores were calculated and the relation between the two T-scores measured in each participants were assessed. The agreement between the two T-scores calculated by the QUS and DXA was assessed by Kappa test in lumbar and femoral neck regions.
    Results
    Kappa scores as measure of agreement between T-scores measured by QUS and DXA, were 0.31 for lumbar region and 0.5 for femoral neck region. Score -1 was determined as the cutoff point for calcaneus bone QUS studies.
    Conclusions
    Determination of a cutoff point for QUS, obviates performing unnecessary DXA and provide the opportunity for large scale studies. Keywords:
  • A. Etemadi, N. Saadat, P. Pezeshk, Mr Mirbolooki, A. Habibi Moini, F. Azizi Page 47
    Introduction
    Diabetes mellitus seems to be the final stage of metabolic syndrome. The purpose of this study was to determine the importance of metabolic syndrome and its components in development of diabetes.
    Material And Methods
    In Tehran Lipid and Glucose Study, 3995 people above the age of 20 (2353 females), were followed up for 1 to 4 years till December 2003. In this cohort study, metabolic syndrome at the beginning of the follow-up was defined, according to NCEP criteria, by the presence of three or more of the following components: abdominal obesity, hypertriglyceridemia, low HDL-C, high blood pressure, and high fasting glucose (above 110 mg/dL). Diabetes was defined as a fasting blood glucose above 126 or 2-hour post glucose load above 200 mg/dL, or use of hypoglycemic medication. The incidence of diabetes after follow up was compared between those with non-diabetic metabolic syndrome at the beginning of the study and healthy controls. Chi-square test and logistic regression along with ROC analysis were used.
    Results
    The mean follow-up interval was 3.2 years. 117 non-diabetic individuals developed diabetes in this period which means an incidence risk of 4%. The incidence of diabetes in individuals with metabolic syndrome was more than in normal subjects (8% vs. 2.3%, P<0.001). The chances of developing diabetes after this period were higher in non-diabetics with metabolic syndrome than in normal subjects (OR=3.1 95%CI: 2.1-4.6). Multivariate logistic regression showed that high FPG below diabetic range (OR=11.4, 95%CI: 7.0-18.63), abdominal obesity (OR=2.1 95%CI: 1.4-3.1) and hypertension (OR=2.0 95%CI: 1.4-3.0) at the beginning of the study, were independent risk factors for developing diabetes after 3.2 years. The risk of developing IGT and IFG in normal individuals was also related to all components of the metabolic syndrome.
    Conclusions
    Non-diabetic patients with metabolic syndrome have a greater chance of developing diabetes mellitus and milder forms of glucose metabolism disorders, and those with high plasma glucose, hypertension and abdominal obesity are at greater risk.
  • D. Ghodsi, S. Mahboob, N. Omidvar, Sh Eezadifard, A. Ostadrahimi, H. Koshavar Page 55
    Introduction
    Cardiovascular disease is one of the most common chronic diseases in the world. Blood cholesterol, the most important predictor of heart attacks, may increase through childhood and its level in this period is correlated with that in adulthood. This study aimed to assess blood lipid profile and its relationship to dietary intake and socio-economic factors in high school adolescent girls in Tabriz.
    Materials And Methods
    232 female high school students were selected through stratified random sampling in the city of Tabriz. Demographic and socio-economic status were collected using a self-administered questionnaire and dietary intake data was obtained using a 24-hour recall and two day diet records. From each subject, a 4cc sample of fasting venous blood was drawn. Serum lipids were measured by enzymatic method. Height and weight were measured and BMI was calculated.
    Results
    Mean±standard deviation of triglycerides, total cholesterol, LDL-C and HDL-C were 94.99±42.5, 158.07±42.74, 103.45±40.95 and 36.23±10.51 mg/dL, respectively. Prevalence of hypertriglyceridemia (TG≥200 mg/dL) in these samples was low (less than 3 percent), while hypercholesterolemia (TC≥200 mg/dL), high LDL-C (LDL-C≥130 mg/dL), and low HDL-C (HDL-C≤35 mg/dL) were seen in 16.4%, 21.1% and 54.7%, respectively. No associations were observed between dietary intake, socio-economic status and serum lipid levels in the samples. However, a significant correlation was observed between BMI and TG (r= 0.23, P= 0.01), TC (r= 0.29, P= 0.01) and LDL-C (r= 0.22, P= 0.01).
    Conclusion
    High prevalence of overweight and hyperlipidemia in the studied adolescents, emphasizes the need for monitoring and intervention to decrease and control serum lipids in this group. Body mass index is the most important factor that correlates with increase in blood lipids in the studied sample.
  • A. Ghanbarian, N. Rezaei-Ghaleh, F. Haj Sheikholesalami, A. Habibi Moini, G. Shafiee, Y. Kalhor, F. Azizi Page 63
    Introduction
    The purpose of this study was to describe blood pressure values in Iranian adults with ECG evidence of a myocardial infarction. High blood pressure is a risk factor and ECG can be diagnostic of coronary artery disease. In recent studies, the role of pulse pressure in predicting coronary artery disease has been suggested to be more important than that of blood pressure.
    Materials And Methods
    From among participants of Tehran Lipid and Glucose study, data for 2479 men and 3060 women aged ≥30 years, not currently using any antihypertensive medication, were collected. The study used the mean of two separate blood pressure measurements for each individual. ECG findings of all subjects were coded according to Minnesota ECG coding criteria and they were categorized into 1) probable/possible myocardial infarction or 2) no myocardial infarction.
    Results
    ECG evidence of probable or possible MI was found in 1.2% of subjects (1.8% in men vs. 0.8% in women, p<0.001). Prevalence of ECG-defined MI in hypertensive cases was two-fold higher than in normotensives. Adjusted for age, sex, and body mass index, mean diastolic blood pressure was significantly lower in cases with ECG-defined MI than in subjects without MI (73 vs. 75 mmHg, p<0.03). There was no significant difference between pulse pressure and systolic blood pressure in all subgroups. In both normotensive/hypertensive and MI/no MI subgroups, pulse pressure was more strongly correlated with systolic rather than diastolic blood pressure.
    Conclusion
    Pulse pressure, as a risk factor for cardiovascular disease, is better predicted by systolic blood pressure than diastolic blood pressure in both normotensive and hypertensive populations with or without ECG-defined MI.
  • B. Azemati, Fa Taleban, N. Valaii Page 71
    Introduction
    Diabetes is one of the most common endocrine diseases. With regard to the importance of blood glucose regulation in prevention of diabetic complications, glycemic and insulinemic response determination of foods containing carbohydrates is greatly important. The purpose of the present study, therefore, was to determine the effect of low glycemic index foods taken at dinner on fasting blood glucose and subsequent breakfast glycemic and insulinemic responses in patients with type 2 diabetes.
    Materials And Methods
    The study was a randomized, cross-over clinical trial in which 8 diabetic patients (4 male and 4 female), were randomly allocated to one of the following two diet regimens: 1) Dinner with high glycemic foods: Potato puree, egg white, \"Lavash\" bread, and oil. 2) Dinner with low glycemic foods: cooked lentils, \"Sangak\" bread, and oil. The following day, fasting venous blood samples were collected, then the two groups received standard breakfast which included toast bread, cheese, and tea. Venous blood samples were collected at 60, 120 and 180 minutes following breakfast. Serum glucose was measured by enzymatic methods (glucose oxidase) and serum insulin by ELISA. The washout period was 7 days and then the order of the study was reversed. The data were statistically analyzed by paired t- test.
    Results
    Characteristics of the patients were as follows: age 60.25±10.3 years, duration of diabetes 11.5±3.5 years, body mass index 27.123 kg/m² and fasting blood glucose 159.3837.5 mg/dL. Fasting blood glucose differences with postprandial breakfast levels were significantly lower in low glycemic group than the high glycemic group at 120 (277.9± 67.2 vs. 226.7±54.8 mg/dL, p<0.03) and 180 minutes (229.5±75.3 vs. 159.8± 57.7 mg/dL, p<0.05). The post-breakfast IUAC (area under incremental curve) for glucose was lower after consumption of low glycemic foods (21187.5±6607.9 vs. 13605±1979.9 mg.min/dL, p<0.01). 3) Differences between serum insulin levels at zero, 60, 120 and 180 minutes after starting breakfast with the fasting level were similar in the two groups. The post-breakfast IUAC for insulin was similar in the two groups.
    Conclusion
    It is concluded that the use of low glycemic foods at dinner can decrease fasting glucose and insulin levels, as well as glycemic and insulinemic responses after breakfast in patients with type 2 diabetes mellitus. This can possibly have a great role in regulating blood glucose in these patients.